میتوانیم چنین فرض کنیم که گلهای حفاری ساخته شده توسط جامدات چاه، یا خیلی سنگین بودند و یا گرانروی زیادی داشت و تنها آب برای رقیق کردن آن استفاده می گرفت. اگرگرانروی گل کاهش می یافت یا از درون مخازن ذخیره به سیستم گل جدید افزوده می شد و یا حفاری با همان گل رقیق ادامه می یافت و اگر وزن گل اندک بود چاه فوران می کرد و اگر هرز روی گل زیاد می شد یا اندود گل تشکیل شده باعث گیر کردن لوله های حفاری می شد و یا ریزش دیواره چاه باعث گیر کردن لوله ها می گشت، هیچ نوع مواد افزودنی مؤثری برای کنترل خواص فیزیکی گل وجود نداشت.
13 سال بعد از ظهور نخستین گل حفاری لوکاس در سال 1901 در اسپیندل تاپ برای مباحثه در مورد سیالات حفاری و مطرح کردن آن بعنوان یک ضرورت در صنعت حفاری حضور پیدا کرد. این مسئله در سال 1914 از تحقیقات وسیعی توسط پولارد و هگبورک کشف گردید که از گل فوق العاده غلیظی برای حفاری توسط دکلهای ضربه ای در ایالت اوکلاهاما استفاده می شده است.
مشکل پولارد و هگبورک، توسعه روشی برای بهبود کیفیت حفاری با روش ضربه ای، به منظور جلوگیری از ضایعات اضافی گاز که بهنگام حفاری گازی با روش ضربه ای صورت می گرفته، بود. در این روش تنها مقدار کمی سیال بدرون چاه فرستاده می شد. آنها توصیه می کردند که برای جلوگیری از فوران چاه به منظور کنترل فشار هیدرو استاتیکی از گل خاک رس غلیظ استفاده کنند. ترکیب و خواص سیالات خاک رسی، توسط آنها عرضه شد و احتمالاً در آن زمان در روش حفاری دورانی نتایج مطلوبی را بدست داده است.